یگان ۵۲۱

وبلاگ بچه های یگان ۵۲۱ از مرکز آموزش ۰۱ نزاجا

یگان ۵۲۱

وبلاگ بچه های یگان ۵۲۱ از مرکز آموزش ۰۱ نزاجا

استعلاجی

مثل اینکه یکی رفت زیراب پیچوندنهای من رو تو اداره زد الان یک هفته هست که من رو میفرستن سر پروژه هایی که تا برگردم خونه میشه ساعت ۶ یا ۷ عصر البته قرار بود جمعه و شنبه که تعطیل رسمی بود هم برم سر پروژه ولی با استفاده از روش های خاص که بچه های ۰۱ بلدن پیچوندم .

پنج شنبه قرار بود north boys مهمون احمد حلاج باشند ولی متاسفانه چون من دیر از ماموریت رسیدم  نتونستم برم .

از جمعه عصر هم که حالم اصلا خوش نبود و تا به امروز هم هنوز در بستر بیماری به سر میبرم لذا امروز اداره نرفتم و زنگ زدم برام مرخصی استعلاجی رد کنن.جاتون خالی دوتا سرم و ۴-۵ تا آمپول تا الان نوش جان فرمودم . حمید تو ۰۱ که قسمت نشد برم بهداری و تو برام مرخصی بگیری ولی اینجا اولین مرخصی استعلاجی رو زدم تو رگ اما چه فایده که اصلا حالم خوب نیست !


رحیم هم که همیشه از جاش واسه خدمت ناراضی بود مثل اینکه از همه بیشتر داره حال می کنه چون همش تو مرخصی هست .


یکدفعه افکارم رفت سمت الان یگان ۵۲۱ فکر کنید ببینید نرمان زاده داره از دست باقری و مانیان چی میکشه؟دو تا افسر وظیفه که هر دو هم عشق گیم و فیلم هستن ..... خود نرمان هم که خدای جیم زدن بود پس وای به حال یگان نمونه مرکز ...


الان که اصلا حالم خوب نیست فقط واسه اینکه خیلی وقت بود پست نزاشته بودم اومدم یه چیزی بنویسم ولی این دفعه سعی می کنم طبق سفارش یکی از دوستان یه عکس هم از علیپور پیدا کنم و بزارم ... از بقیه دوستان هم همچنان تقاضا میشه تو نوشتن کمک کنند .




نظرات 2 + ارسال نظر
حسین یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ق.ظ http://www.akslar.com

سلام دوست عزیز وبلاگ واقعا خوبی داری داشتم تو اینترنت میگشتم نمیدونم چطور شد اومدم وبلاگ شما واقعا کارتون زیباست ارزوی موفقیت دارم برای شما

فرید یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:33 ق.ظ

زاهدا من که خراباتی و مستم به توچه؟/ساغر و باده بود در سر دستم به توچه؟/تو اگر گوشه محراب نشستی صنمی گفت چرا؟/من اگر گوشه میخانه نشستم به تو چه؟/آتش دوزخ اگر قصد تو را ناله کند تو چه خشکی چه به من من که تر هستم به توچه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد